بعضي از فلاسفه، وجه تمايز بين انسان و ساير حيوانات را در استفادة انسان از ابزار مي دانند. انسانها از ابتدا در پي ابداع و ساخت ابزار و ادوات جديد بوده اند. اختراع چرخ، اتوموبيل، لامپ، ترانزيستور و غيره همه بر اثر اين تمايلات بشري رخ داده اند. هدف اصلي بشر از اين ابداعات، تسريع و تسهيل امور روزمرة وي بوده است. يعني، ابزار پيشرفته تر موجب نياز كمتر به دخالت انسان است. مي توان گفت كه بشر در ساخت ابزاري كه نياز وي به فعاليت فيزيكي را بر طرف كرده اند، موفق بوده است. با اينحال، تمام ابداعات او در يك نقطه ضعف مشترك بوده و آن انفعالي بودن اين ابزار بوده است. نياز به نيروي فكر و محاسبه و تصميم گيري بشر كماكان وجود داشت. اين نياز در اوايل قرن گذشته به اوج خود رسيد. افزايش جمعيت، بالا گرفتن فعاليتهاي توليدي، توليد انبوه صنعتي، پيشرفت ساير ابعاد فن آوري بشر، بهبود سطح زندگي و عواملي از اين دست، اين نياز را جديتر مي كرد.مثال خوبي از اين نياز در مراكز تلفن قديم روي داد. اين مراكز در ابتدا در شهرهاي كوچك به كمك يك منشي تمام وقت اداره مي شدند. اما با افزايش جمعيت شهرها و فراگير شدن تلفن، تعداد منشيهاي مورد نياز از حد معقول فراتر رفت. وقت آن بود كه انسان براي پيكرة اختراعات خود مغزي نيز اختراع كند. ماشين حافظه دار، متفكر، تصميم گير و خلاقي (دامنة تخيل بشر نامحدود است!) كه جاي بشر را، حتي در حد يك منشي تلفن، بگيرد.